شفاعت و شفيع گرفتن پيامبران الهي و ائمه اطهار(ع) از جمله مسايلي است كه بسياري از فرقه هاي اسلامي، به ويژه شيعيان به آن اعتقاد دارند.
اما اينكه شفاعت چگونه است و در چه شرايطي تحقق مي يابد نكته اي قابل تأمل است كه بيان و شرح آن مي تواند به روشن شدن اصل اين موضوع كمك شايان نمايد. نويسنده كوشيده است گذرا و اجمالي نگاهي به اين مبحث داشته باشد. مطلب را با هم از نظر مي گذرانيم.
بارها در كودكي اتفاق افتاده كه كاري را انجام مي دهيد بي آن كه از پيامدهاي آن آگاه باشيد و يا اگر آگاه هستيد از روي جهالت و هوس هاي زودگذر و احساسات آن را انجام مي دهيد. در اين حالت است كه در برابر پدر قرار مي گيريد و از خشم و عصبانيت رو زرد مي كنيد. تنها چاره كار وساطت مادر و دايي و خاله و عمه است كساني كه پدر به نظرات آنان توجه مي كند و كوتاه مي آيد. اگر پدربزرگ و مادربزرگي هم واسطه شود كه نور علي نور است. اين جاست كه يكي پا پيش مي گذارد و واسطه مي شود و از پدر مي خواهد كه از شما درگذرد. پدر نيز به حرمت و احترام ديگري كوتاه مي آيد و از او مي گذرد. شفاعت به معناي همراهي كس ديگر براي پوزش خواهي است. از اين روست كه در مفردات الفاظ قرآن كريم راغب اصفهاني درباره واژه شفاعت در قرآن آمده است، شفاعت، انضمام و پيوستن به ديگري براي ياري رساندن به وي و درخواست كمك از او است. كاربرد آن بيش تر در مورد قرار گرفتن مقامي برتر و گرامي تر در كنار شخصي پايين تر است. شفاعت در قيامت نيز همين معنا را دارد.(مفردات راغب اصفهاني ص 457 ذيل واژه شفع)
البته علامه محمدحسين طباطبايي بر اين باور است كه شفاعت گاهي تكويني است كه به هر سببي در عالم اسباب اطلاق مي شود و گاهي تشريعي است كه به عالم ثواب و عقاب و پاداش و كيفر مربوط مي باشد و محل آن در آخرين موقف و ايستگاه قيامت است. در اين جاست كه شفاعت كننده تقاضاي مغفرت شفاعت شونده را مي كند تا بدين وسيله وارد دوزخ نشود يا با شفاعت او برخي از كساني كه وارد دوزخ شده اند بيرون آورده شوند. (تفسير الميزان ج 1 ص 173)
خداوند در آيه 159 سوره آل عمران تأثير وساطت و شفاعت پيامبران در پيشگاه خداوند براي آمرزش گناهان را مطرح مي كند و در آيه 97 و 98 سوره يوسف نمونه اي از آن را بيان مي كند. در آيه 64 سوره نساء خداوند توضيح مي دهد كه چگونه شفاعت پيامبران مي تواند تأثيرات شگرفي به جا بگذارد. به اين معنا كه اگر مردماني كه گناه پيشه كرده و بر خود ستم روا داشته بودند اگر پيامبران خويش را واسطه مي كردند تا ايشان در پيشگاه خداوند واسطه مي شدند دچار عذاب و خشم الهي نمي شدند. از اين رو از امت اسلام مي خواهد كه پيامبر(ص) را واسطه قرار دهند و شفاعت وي را همانند سخن خويش نشمارند؛ زيرا طلب و درخواست استغفار پيامبر(ص) در پيشگاه خداوند از ارج و قرب بسياري برخوردار است و هرگز رد نمي شود. در آيه 79 سوره اسراء مقام شفاعت به عنوان مقامي والا و ارجمند در پيشگاه الهي مطرح مي شود و در تفسير نور الثقلين روايت مي شود كه مراد از مقام محمود و پسنديده اي كه پيامبر(ص) با تهجد شبانه بدان دست مي يابد مقام شفاعت امت است. (تفسير نور الثقلين ج 3 ص 211 حديث 402) بنابراين مقام شفاعت و كاربردهاي آن نشان مي دهد كه مقامي مهم و بلندي است كه كسي جز برخي از اولياي الهي بدان دست نخواهند يافت.
آيات قرآني شفاعت هاي غيرالهي را يك اصل كلي بي فايده مي شمارد. به اين معنا كه در آياتي تاسيس اصلي مي كند كه آن عدم تاثيرگذاري شفاعت است. بنابراين نمي بايست اميد به پذيرش و تاثير شفاعت غيرخداداشته باشيم. از جمله اين آيات مي توان به سوره طه آيه 109 و يونس آيه 3 و سباء آيه 23 اشاره كرد كه در اين آيات سخن خداوند اينگونه است: و لاتنفع الشفاعه عنده؛ شفاعت نزد پرودگار سودي نمي بخشد و يا عبارتي كه اين مفهوم و معنا را بيان مي كند.
با اين همه خداوند اميد به شفاعت را در همين آيات و آيات مشابه بر مي انگيزد و با استثنا كردن اشخاص و مسايلي شفاعت را مورد تاكيد و تاييد قرار مي دهد. اشخاصي از اولياي خداوند در اموري جز شرك بالله استثنا مي شوند تا اين اشخاص به اذن الهي در اموري جز شرك به خداوند شفاعت كنند و گناهانشان آمرزيده و يا از دوزخ رهايي يابند پس از آن كه در آن وارد شده و گرفتار آن گرديده و زماني در آن عذاب شده اند.
اين اشخاصي كه مجاز مي شوند تا به اذن و دستور الهي شفاعت كنند، بندگان خاص الهي هستند كه گاه از آنان به عباد مكرمون (انبياء آيه 26 و 28) ياد مي شود. البته اين عباد مكرمون تنها انسان ها نيستند بلكه حتي فرشتگان خداوند نيز به اذن الهي مي توانند در حق انسان ها و جنياني كه شرك به خدا نورزيده اند شفاعت كنند. (انبياء آيه 26 و 28 و نيز نجم آيه 26 و نگاه كنيد مجمع البيان ج 7 و 8 ص 71 و نيز كشاف زمخشري ج 3 ص 113كه ولد در آيه را بر فرشتگان بار كرده اند)
بنابراين ويژگي مهمي كه قرآن براي شفاعت بيان مي كند در غير شرك به خداوند و از سوي برخي اولياي خاصي است كه از مقام بلند و محمودي برخوردار مي باشند.
در آيه 255 سوره بقره و آيه 3 سوره يونس و آيات ديگر تاثير شفاعت اين شافعان خاص را منوط به اذن الهي دانسته است كه خود شرطي مهم و اساسي است. از اين رو شفاعت بدون اذن الهي در قيامت تاثيري نخواهد گذاشت و فايده و سودي براي شفاعت شوندگان ندارد . (بقره آيه 123 و 254 و مريم آيه 85 و 87)
قرآن براي شفاعت شفاعت كننده و شفاعت شونده شرايطي را مطرح كرده است كه از مهم ترين شرايط در شفاعت كننده داشتن مقام محمود و كرامت است. تنها برخي از اولياي الهي به اين مقام دست مي يابند و از ميان بندگان الهي شماري اندك هستند كه مي توانند در برابر خداوند ايستاده و تقاضاي بخشش و شفاعت در حق ديگران نمايند.
از شرايط مهم شفاعت شونده اين است كه اهل توحيد و از شرك به خدا مبرا باشد. خداوند در آيه 86 سوره زخرف ملاك برخورداري از مقام شفاعت را توحيد و اعتراف به آن دانسته است. علامه طباطبايي مقصود از عبارت شهد بالحق را اعتراف به توحيد دانسته و آن را شرط اساسي براي شفاعت بر مي شمارد. (الميزان ج 18 ص 127)
در برخي از آيات نيز از جمله آيه 72 سوره مريم بر اين حكم و قضاي الهي تاكيد مي شود كه همه كافران و فاسقان و مشركان وارد دوزخ مي شوند و از اين ميان كساني كه از پلشتي ها دوري ورزيده اند از دوزخ رها مي شوند. در آيه ديگر توضيح مي دهد كه مخلدان در دوزخ تنها اهل شرك مي باشند؛ زيرا خداوند از همه گناهان به شفاعت و يا غيرشفاعت مي گذرد و فقط از گناه كساني كه شرك ورزيده اند نمي گذرد.
آيه 28 سوره انبياء يكي از شرايط شفاعت كننده را خوف و خشيت از خداوند بر شمرده است چنان كه در همين آيه آنان را اهل رضايت دانسته است. اين بدان معناست كه براي شفاعت كننده شرايط سخت و دشواري است كه از آن جمله مي توان به رضايت و خشنودي خداوند از شفاعت كننده اشاره كرد. اين شرط خود بيانگر آن است كه تنها برخي از اولياي الهي كه به مقام رضا دست يافته مي توانند شفاعت كنند. از اين رو مي بايست مقام رضا را از مقامات عباد مكرمون دانست.
به سخن ديگر عباد مكرمون كساني هستند كه از ويژگي ها و صفات خاصي برخوردار مي باشند كه از جمله آن ها دارا بودن مقام رضا (انبياء آيه 26 تا 28) عقل و خردورزي كامل (زمر آيه 43) علم به استحقاق شفاعت شوندگان و آگاهي به ذات و خصوصيات آنان (از ظاهر و باطن و خفي و اخفي) كه علم خاص و آگاهي تام و تمامي است (زخرف آيه 6) قدرت بر تاثيرگذاري (يس آيه 23 و نيز يونس آيه 18) و مالكيت و فرمانروايي (زمر آيه 43 و 44 و نيز نجم آيه 25 و 26) مي باشد.
اگر به شرايط شفاعت كننده در اين آيات توجه شود دانسته مي شود كه تنها برخي از بندگان خاص مي توانند داراي اين ويژگي ها باشند تا بتوانند به مقام شفاعت برسند. شخصي كه داراي علمي همانند علم الهي باشد و قدرت و مالكيت تصرف در كائنات داشته باشد تنها خليفه الهي و انسان كاملي است كه در دنيا در مقام خلافت كامل بوده است. اين بيانگر آن است كه تنها اولياي معصوم چون پيامبر(ص) و امامان(ع) مي توانند به چنين مقامي دست يابند و از پيامبران(ع) نيز تنها آن هايي كه به مقام خلافت الهي كامل دست يافته باشند.
از شرايط شفاعت شونده نيز يك شرط اساسي مطرح است كه آن توحيد و عدم شرك به خداوند است و در حقيقت هركسي هرگناهي داشته باشد و حتي معاد و نبوت را نپذيرفته باشد به شرط آن كه اهل توحيد باشد مي تواند از دوزخ رها شود و درحقيقت جزو خالدين در دوزخ نخواهد بود و به حكم توحيد از دوزخ رهايي مي يابد. اينان كساني هستند كه از شفاعت عام پيامبر(ص) برخوردار خواهند شد. البته برخي شفاعت را تنها تا موقف اخير پيش از دوزخ دانسته اند ولي با توجه به حكم الهي و كرامتي كه به پيامبر(ص) داده شده است مي توان گفت كه شفاعت ايشان شامل كساني هم مي باشد كه در دوزخ نيز مي افتند و با شفاعت آن حضرت(ص) رهايي مي يابند و پس از دوزخ و تعذيب از اخلاد آن رها مي شوند. اين همان مقام ارتضا است كه بدان پرداخته مي شود.
هركسي از شفاعت شوندگان در مرتبه اي از شفاعت برخوردار مي شوند. برخي در موقف هاي دنيوي و يا برزخي و برخي ديگر در مواقف قيامتي و برخي ديگر در دوزخ از شفاعت آن حضرت(ص) برخوردار مي گردند.
شفاعت كنندگان در آخرت متعدد هستند و هريكي گروهي را شفاعت مي كنند. (مدثر آيه 48) از اين رو هر معصومي كه در مقام انسان كامل و مكرميت است به شفاعت برمي خيزد.
قرآن شماري را به طور مشخص به عنوان شفاعت كننده برشمرده است كه از آن ميان مي توان به حضرت ابراهيم(ع) اشاره كرد. وي حتي در دنيا خواست كه براي چند گروه شفاعت كند كه از جمله آنان قوم لوط بوده است. (هود آيه 74 و 76) با اين همه آن حضرت مامور مي شود تا از شفاعت از اين گروه دست بردارد؛ زيرا عذاب ايشان حتم و حكم قطعي الهي بوده است. شايد علت اين كه شفاعت از سوي آن حضرت مطرح مي شود از آن روست كه آنان را مردماني موحد ولي فاسق بر مي شمارد، زيرا يكي از علل عذاب در دنيا فسق افراد و يا جامعه است. يعني افرادي كه اهل ايمان و توحيد هستند و مشرك نيستند ولي اهل فسق و فجور هستند به غضب الهي دچار مي شوند و اين ها در آخرت نيز پس از عذاب دوزخ به حكم اين كه خالدين تنها اهل شرك مي باشند از دوزخ رهايي مي يابند. مجادله گري حضرت(ع) با فرشتگان شايد با توجه به اين مسئله بوده است. والله اعلم (همان)
پس از شفاعت است كه شفاعت شوندگان از خوف و ترس رهايي مي يابند و تا آن زمان در خوف و ترس قرار دارند به ويژه كه شعله ور شدن دوزخ را مي نگرند كه به سوي ايشان مي آيد. با شفاعت است كه آرامش در ايشان تحقق مي يابد. (سباء آيه 23 نگاه كنيد مجمع البيان ج 7 و 8 ص 609).
پيامبر اكرم(ص) از ديگر كساني هستند كه اهل شفاعت مي باشند. (آل عمران آيه 159 و نيز نساء آيه 64 و 113 و انفال آيه 33 و آيات ديگر)
از خصوصيات و ويژگي هاي اختصاصي پيامبر(ص) آن است كه در روز قيامت از شفاعت گسترده اي برخوردار مي باشد و خداوند در بيان شفاعت ايشان مي فرمايد: ولسوف يعطيك ربك فترضي (ضحي آيه 5)
در روايتي منقول از امام باقر(ع) آيه مزبور به شفاعت تفسير شده است (تفسير فرات كوفي ص 571 و بحار الانوار ج 8 ص 57) و از آن استفاده مي شود كه شفاعت آن حضرت گسترده و پردامنه است تا آن جايي آن حضرت شفاعت مي كند تا خشنود شود. (مجمع البيان ج 9 و 10 ص 765)
فرشتگان (انبياء آيه 26 و 28 و سبا آيه 23 و نجم آيه 26 و غافر آيه 49) و نيز مومنان (مريم آيه 87) البته در برخي از درجات (مجمع البيان ج 5 و 6 ص 820 و الميزان ج 14 ص 111) و نوح(ع) (هود آيات 37 و 45) و اصحاب اعراف (اعراف آيه 47) از اهل شفاعت هستند كه مي توانند شفاعت كننده و ماذون به آن است.
اين ها بخشي از مسايل و مباحثي است كه قرآن بدان پرداخته مباحثي ديگر نيز دراين حوزه مطرح شده كه در نوشتاري ديگري بدان پرداخته خواهد شد.